شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
رنگِ پــایـیــز به دیــوارِ بهاری افــتاد بر درِ خانه ی خورشید شــراری افتاد فــاطــمه ظرفیت کــل ولایت را داشت وقت افــتــادن او ایــل و تبــاری افتاد تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خـدا او کنــارِ در و در نـیــز کنــاری افتاد بعدِ یک عمر مــراعاتِ کنـیزانِ حــرم فضه ی خادمه آخر به چه کاری افـتاد ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند به روی مسجــدیان گرد و غباری افتاد غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کـرد همه دیدند سقیفه به چــه خــواری افتاد |